گربه ی ایرانی

Archive for the ‘مینیمال’ Category

بعدش مثلا می بینی اونایی که مطمئنی تا حالا یه کتاب حسابی دستشون نگرفتن استیتوسای ادبی سوزناک یا خفن پندآموز می ذارن.
 

نوشته شده در جمعه سیزدهم خرداد 1390ساعت 0:26 AM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد؟
گفتی مگه اصلا جایی هم داشتی که کسی بخواد بگیردش؟

 

نوشته شده در شنبه هفتم خرداد 1390ساعت 1:10 AM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

… و او آن جا بود.

ایستاده در پیراهن سرخ.

با گیسوان رهای طلایی.

در آغوش شازده ای که گردنش را می بوسید.

نوشته شده در جمعه شانزدهم اردیبهشت 1390ساعت 12:51 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

میزان عاشق بودن یک نفر رو از شدت داغون بودن پارتنرش بسنجید.

نوشته شده در چهارشنبه هفتم اردیبهشت 1390ساعت 11:37 AM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

جملات خوبی که در اخیرا شنیده م رو در این جا می نویسم برای فراموش نکردن. اصل حرف ها تازه نیست اما طرز بیانشون برام تازه بود و دوست داشتنی.

» دیافراگم شرف بازیگره.بازیگری که روی دیافراگمش کار نکرده باشه بی شرفه!»

» خیلی مسخره ست که افلیا با ساعت مثلا تیسوت بیاد روی صحنه.برای همینه که می گم همیشه قبل از ورود به صحنه این (افسار)هاتون رو باز کنید.»

«لطفا بز نباشید! کی گفته وقتی یه بز افتاد جلو شما هم باید برید دنبالش؟»

«لطفا بز نباشید! کی گفته نسبت به گروه و اطرافیانتون بی تفاوت باشید و مثل بز بی هدف بچرخید؟»

» می دونم بچه ها…یه وقتایی آدم احساس می کنه که رـــده شده به قلب آدم (!)»

استاد بی نظیر بیان-کلاس بازیگری*

» بچه ها بذارین یکی دو ساعت به دور از دنیای مزخرف بیرون غرق بشیم در رنگ و موسیقی.»

» قرتی بودن هیچ بد نیست.یه آرتیست هم بــایــد تیپ و استایل خاص خودش رو داشته باشه.»

» یادتون باشه.در هنر آدم حسابی بودن خیلی بهتر از آرتیست بودنه.»

استاد طراحی صحنه تاتر عروسکی*

» خره! نباید از پله بیست یکهو بپری به پله نود و نه! قدم قدم!»

یک دوست خوب*

نوشته شده در سه شنبه سی ام فروردین 1390ساعت 9:30 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

هر روز.وقتی بعد از مثلا هفت هشت ساعت گوشیم رو پیدا می کنم

و می بینم هیچی نیست.نه تماسی و نه پیغامی

اون وقت نمی دونم

این منم که به گوشی پوزخند می زنه

یا گوشی به من.

..

نوشته شده در شنبه بیست و هفتم فروردین 1390ساعت 4:0 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

دیگه اون دوست نداره/واسه من گل بیاره/روی موهام بذاره…(البته از اولشم دوست نداشت).

نوشته شده در چهارشنبه هفدهم فروردین 1390ساعت 0:15 AM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

گاهی آدم ها کاری می کنند که از عشق می افتند پایین.

عشق کسی بودن مقام والایی ست.می دانستید؟

با این حال،خیلی ها تبدیل به جمله ی «به جهنم» می شوند.

 

نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اسفند 1389ساعت 10:15 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

قطره قطره ها قبلا جمع شده اند.

شاهد دریا شدن هم خواهیم بود.

دریا رو نمی شه کرد توی قوطی.

فقط صاحاب استخری که خودش شنا بلد نیست باید تیوپش رو تنش کنه،

وگرنه سیل می بردش.

https://i0.wp.com/images.clipartof.com/small/441865-Royalty-Free-RF-Clip-Art-Illustration-Of-A-Cartoon-Summer-Man-Wading-In-A-Kiddy-Pool.jpg
ادامه مطلب

نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم بهمن 1389ساعت 4:47 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

روزی بهتان عشق خواهند ورزید.آن روز یادتان باشد.

اگر نخواهیدش می رود.شاید هرگز باز نگردد.

شاید با رفتنش دنیایی از عشق و محبت را از دست بدهید.

از دست می دهید.می دانید؟

یادتان باشد.

مبادا با رد عشق،آن را برای همیشه گم کنید.

هه،من؟ نه من رد نکردم.

ردم کردند،گم شدم.

https://i0.wp.com/www.penwith.co.uk/artofeurope/degas_blue_dancers.jpg

نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم بهمن 1389ساعت 4:52 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

تا به حال چقدر سریال دیده ایم و بعد فهمیدیم سر کار بوده ایم.

چقدر کتاب خوندیم و حین خوندن کیف هم کردیم ولی آخر سر اقرار کردیم که داستان مزخرفی بوده.

چقدر اعصاب و روان مون رو برای حرف های بی ارزش آدم های بی ارزش بهم ریخته ایم.

چقدر امروز از متلک اون آقای مثلا محترم در پارک حرص خوردم

در حالی که می دونم طرف به محض دور شدن از من کل قضیه یادش رفته.

به نفع مونه برای هر چیزی به اندازه ارزشش، وقت و فکرمون رو بذاریم.

کاش خودم این چیزها رو بفهمم.

 

 

Death and surrealism - a story in older terms

پ.ن: عنوان از کوتلاس پیامبر «کاش مثل گربه های می تونستیم بفهمیم که هر سطل آشغالی ارزش وقت تلف کردن نداره.»

نوشته شده در شنبه بیست و سوم بهمن 1389ساعت 4:54 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

یک سلکشن از موسیقی اصیل پاپ ایرانی.آهنگ اول می خواند «ناز نکن ناز نکن،عشوه آغاز نکن…»

آهنگ بعدی «ناز بکن نازبکن! تا می تونی ناز بکن! دختر ایرونی ناز بکن!…»

بعدی» ناز نکننننننن! ناز تو دیگه خریدار نداره…!»

و «نازی نازی ناز گل من دل بی تو می گیره…!»

» حالا ناز ناز ناز ناز نازتو بنازم!»

به نظر می رسد مساله ی ناز جزو اصلی ترین دغدغه های ترانه سرایان پاپ باشد.

 

https://i0.wp.com/cinosargo.bligoo.com/media/users/1/87598/images/public/9531/20070706031218-gustav-klimt.jpg

پ.ن: اثر هنری گربه ی ایرانی در بازی وبلاگی نقاشی کودکانه.با برنامه فوق تخصصی  paint!

وبلاگ آرتونی و چه-نوگل  نیشخندزبان

نوشته شده در شنبه بیست و سوم بهمن 1389ساعت 4:54 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

نمونه ی بارز بی هویتی ملت ایران،اینه که در یک موزیک ویدیوی ایرانی

رقصندگان آمریکایی،

لباس رقص عربی بپوشند

و با آهنگ بندری،

هندی برقصند.

 

نوشته شده در جمعه بیست و دوم بهمن 1389ساعت 4:56 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

..happy faceهایی که لزوما همه شون happy نیستند.

 

نوشته شده در شنبه شانزدهم بهمن 1389ساعت 5:4 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

» همانا ما کپی پیست را برای تحقیقات شما آفریدیم.»

سازمان حمایت از پروژه های پایان ترم

نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن 1389ساعت 5:8 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

یک حس شیرین و دوست داشتنی…
وقتی که پلو رو می زنی کنار…
و می بینی یک تکه کباب دیگر آن زیر هست.
نوشته شده در پنجشنبه نهم دی 1389ساعت 11:45 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

یکی دو خط نوشته بود.شعری دست و پا شکسته،با ضعف وزنی.اما برایم دنیا دنیا ارزش داشت.برای من نوشته بود.

 

نوشته شده در دوشنبه ششم دی 1389ساعت 11:42 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

درست در اوج داستان،وقتی که همه چیز به هیجان انگیز ترین نقطه ی خود می رسه،

………….

یکهو شخصیت داستان بیدار می شه و می فهمه همه ش رو خواب دیده.

نوشته شده در جمعه بیست و ششم آذر 1389ساعت 8:57 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

تنهایی هم برای خودش عالمی داره ها! چه عالم مزخرفی!

نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم آذر 1389ساعت 8:58 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

عشق یه جاده ی دو طرفه ست.

تو از اون ور بیا،منم از این ور.

همه مزه ش هم به اینه که بالاخره باهم تصادف کنیم!

نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم مهر 1389ساعت 11:24 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

جشن شکوفه ها…

آدم رو یاد شکوفه زدن میندازه.

 

سبز

نوشته شده در پنجشنبه یکم مهر 1389ساعت 11:31 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

فکر کنم من جزو معدود خانم هایی هستم که موقع ریمل زدن دهنم باز نمی مونه!

 

نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم شهریور 1389ساعت 2:21 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

های! آن جای من ست! آیا هنوز خالی ست؟کسی بر آن نشسته؟ دیگر مال من نیست؟

باشد.جایم خالی نیست،پر شده.مال شما.

با چند قطره اشک با خودم حلش می کنم.

نگران من نباشید.

 

نوشته شده در جمعه نوزدهم شهریور 1389ساعت 2:22 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

https://i0.wp.com/www.amazingdesigns.com/Res/Large/ADC-112JTEST101_Lrg.jpg

خوشبخت ترین زن دنیا حوا بود.

آخر شوهرش «آدم» بود.

نوشته شده در جمعه پنجم شهریور 1389ساعت 2:44 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

سوپرانو :صدای زیر زنانه

ورود آقایان ممنوع!

عینکزبان

 

نوشته شده در جمعه پنجم شهریور 1389ساعت 2:43 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

نگاهی می اندازم به کفش پاشنه بیست سانتی که در فروشگاه می درخشد.

کفش بسیار خوبی است.فقط چند ایراد دارد.

یکی این که نمی شود با آن راه رفت.

دیگر این که آدم در آن تعادل ایستادن هم ندارد.

و قیمتش هم خیلی گران است.

اما کفش خوبی است.

نوشته شده در یکشنبه سی و یکم مرداد 1389ساعت 2:49 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

دیگه نمی خوام روی ماهت رو ببینم!!!

………………………………………………………

نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم مرداد 1389ساعت 2:56 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

موهای ژل زده.گیتار و گل سرخ.روی جلد سی دی.

نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم مرداد 1389ساعت 2:57 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

با نی بنوشید. 

(نوشته روی بطری دوغ)

نوشته شده در جمعه بیست و دوم مرداد 1389ساعت 4:3 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

https://i0.wp.com/www.kanoontolid.com/book/images/b1094.gif

در کلاس ادبیات نمایشی

استاد- خب کسی سوالی نداره؟

دانشجو- ها استاد.این گیلیم-کش که می گن کیه؟!

 

نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم مرداد 1389ساعت 3:39 PM توسط گربه ی ایرانی| آرشيو نظرات |

 

برچسب‌ها:

بایگانی