Archive for the ‘مینیمال’ Category
مینی مال 1385-1390
Posted 16 جون 2011
on:- In: مینیمال
- نوشتن دیدگاه
گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد؟
گفتی مگه اصلا جایی هم داشتی که کسی بخواد بگیردش؟
ایستاده در پیراهن سرخ.
با گیسوان رهای طلایی.
در آغوش شازده ای که گردنش را می بوسید.
میزان عاشق بودن یک نفر رو از شدت داغون بودن پارتنرش بسنجید.
جملات خوبی که در اخیرا شنیده م رو در این جا می نویسم برای فراموش نکردن. اصل حرف ها تازه نیست اما طرز بیانشون برام تازه بود و دوست داشتنی.
» دیافراگم شرف بازیگره.بازیگری که روی دیافراگمش کار نکرده باشه بی شرفه!»
» خیلی مسخره ست که افلیا با ساعت مثلا تیسوت بیاد روی صحنه.برای همینه که می گم همیشه قبل از ورود به صحنه این (افسار)هاتون رو باز کنید.»
«لطفا بز نباشید! کی گفته وقتی یه بز افتاد جلو شما هم باید برید دنبالش؟»
«لطفا بز نباشید! کی گفته نسبت به گروه و اطرافیانتون بی تفاوت باشید و مثل بز بی هدف بچرخید؟»
» می دونم بچه ها…یه وقتایی آدم احساس می کنه که رـــده شده به قلب آدم (!)»
استاد بی نظیر بیان-کلاس بازیگری*
» بچه ها بذارین یکی دو ساعت به دور از دنیای مزخرف بیرون غرق بشیم در رنگ و موسیقی.»
» قرتی بودن هیچ بد نیست.یه آرتیست هم بــایــد تیپ و استایل خاص خودش رو داشته باشه.»
» یادتون باشه.در هنر آدم حسابی بودن خیلی بهتر از آرتیست بودنه.»
استاد طراحی صحنه تاتر عروسکی*
» خره! نباید از پله بیست یکهو بپری به پله نود و نه! قدم قدم!»
یک دوست خوب*
و می بینم هیچی نیست.نه تماسی و نه پیغامی
اون وقت نمی دونم
این منم که به گوشی پوزخند می زنه
یا گوشی به من.
..
گاهی آدم ها کاری می کنند که از عشق می افتند پایین.
عشق کسی بودن مقام والایی ست.می دانستید؟
با این حال،خیلی ها تبدیل به جمله ی «به جهنم» می شوند.
قطره قطره ها قبلا جمع شده اند.
شاهد دریا شدن هم خواهیم بود.
دریا رو نمی شه کرد توی قوطی.
فقط صاحاب استخری که خودش شنا بلد نیست باید تیوپش رو تنش کنه،
وگرنه سیل می بردش.
اگر نخواهیدش می رود.شاید هرگز باز نگردد.
شاید با رفتنش دنیایی از عشق و محبت را از دست بدهید.
از دست می دهید.می دانید؟
یادتان باشد.
مبادا با رد عشق،آن را برای همیشه گم کنید.
…
هه،من؟ نه من رد نکردم.
ردم کردند،گم شدم.
تا به حال چقدر سریال دیده ایم و بعد فهمیدیم سر کار بوده ایم.
چقدر کتاب خوندیم و حین خوندن کیف هم کردیم ولی آخر سر اقرار کردیم که داستان مزخرفی بوده.
چقدر اعصاب و روان مون رو برای حرف های بی ارزش آدم های بی ارزش بهم ریخته ایم.
چقدر امروز از متلک اون آقای مثلا محترم در پارک حرص خوردم
در حالی که می دونم طرف به محض دور شدن از من کل قضیه یادش رفته.
به نفع مونه برای هر چیزی به اندازه ارزشش، وقت و فکرمون رو بذاریم.
کاش خودم این چیزها رو بفهمم.
پ.ن: عنوان از کوتلاس پیامبر «کاش مثل گربه های می تونستیم بفهمیم که هر سطل آشغالی ارزش وقت تلف کردن نداره.»
آهنگ بعدی «ناز بکن نازبکن! تا می تونی ناز بکن! دختر ایرونی ناز بکن!…»
بعدی» ناز نکننننننن! ناز تو دیگه خریدار نداره…!»
و «نازی نازی ناز گل من دل بی تو می گیره…!»
» حالا ناز ناز ناز ناز نازتو بنازم!»
به نظر می رسد مساله ی ناز جزو اصلی ترین دغدغه های ترانه سرایان پاپ باشد.
پ.ن: اثر هنری گربه ی ایرانی در بازی وبلاگی نقاشی کودکانه.با برنامه فوق تخصصی paint!
رقصندگان آمریکایی،
لباس رقص عربی بپوشند
و با آهنگ بندری،
هندی برقصند.
» همانا ما کپی پیست را برای تحقیقات شما آفریدیم.»
سازمان حمایت از پروژه های پایان ترم
وقتی که پلو رو می زنی کنار…
و می بینی یک تکه کباب دیگر آن زیر هست.
درست در اوج داستان،وقتی که همه چیز به هیجان انگیز ترین نقطه ی خود می رسه،
………….
یکهو شخصیت داستان بیدار می شه و می فهمه همه ش رو خواب دیده.
تنهایی هم برای خودش عالمی داره ها! چه عالم مزخرفی!
عشق یه جاده ی دو طرفه ست.
تو از اون ور بیا،منم از این ور.
همه مزه ش هم به اینه که بالاخره باهم تصادف کنیم!
جشن شکوفه ها…
آدم رو یاد شکوفه زدن میندازه.
فکر کنم من جزو معدود خانم هایی هستم که موقع ریمل زدن دهنم باز نمی مونه!
باشد.جایم خالی نیست،پر شده.مال شما.
با چند قطره اشک با خودم حلش می کنم.
نگران من نباشید.
خوشبخت ترین زن دنیا حوا بود.
…
آخر شوهرش «آدم» بود.
ورود آقایان ممنوع!
نگاهی می اندازم به کفش پاشنه بیست سانتی که در فروشگاه می درخشد.
کفش بسیار خوبی است.فقط چند ایراد دارد.
یکی این که نمی شود با آن راه رفت.
دیگر این که آدم در آن تعادل ایستادن هم ندارد.
و قیمتش هم خیلی گران است.
اما کفش خوبی است.
دیگه نمی خوام روی ماهت رو ببینم!!!
………………………………………………………
موهای ژل زده.گیتار و گل سرخ.روی جلد سی دی.
(نوشته روی بطری دوغ)
در کلاس ادبیات نمایشی
استاد- خب کسی سوالی نداره؟
دانشجو- ها استاد.این گیلیم-کش که می گن کیه؟!